واهایی واقعا این منم؟! 0_o
کسی هنوز منو میشناسه؟! D:
احساس میکنم وب گرد و خاک گرفته=____=
در مورد دلیل غیبتم ترجیح میدم چیزی نگم.. اما واقعا این مدت نبودن باعث شد بتونم روی کارام تمرکز کنم! البته درسته که موقع مناسبی برنگشتم:| و مدارس و دانشگاه ها تا چند روز دیگه باز میشن! اما بازم سعی میکنم که حتما این دفعه ادامه بدم
الان برگشتم، و تصمیم گرفتم بدقولی های قبلی م رو جبران کنم.. میدونم بدقولی های زیادی کردم در مورد جاده عشق و نقطه بدون بازگشت و... :|
خوب بعد از قرن ها=_=، با قسمت جدید این فیک برگشتم^^ دست و جیـــغ و هــوراااا
خوب, یه خلاصه ای از اتفاقاتی که تا الان افتاده بگم! چون احساس میکنم همه مون این فیک رو فراموش کردیم._.
بفرمایید ادامه مطلب
+ این فیک همونطور که متوجه شدین تو وب فن فیکشن لیتوک عاپ میشه. من لینک پست رو براتون گذاشتم. امیدوارم لذت ببرین^^
الــــــــــفــــــــــــــــ باشیـــد!
چرا به من نگفتیییییییییییییییییی
خیلی بددددددددیییییییییییییییییییییییی
برو نبینمتتتتتتتتتتتتتتتتتت
دارم از ذوق بال بال میزنم
زودتر ننویسیش مردیییییییی آراسوووووو؟
واقعا یادم نبود:(
ببخشید
باشه باشه:))
فعلا که دارم وان شات رو می نویسم.. یهویی دارم می نویسم که تموم شه^^ برای اولین بار کلی نوشتم:)
به به به به اونی جونم تشریف عاوردن البته من درجریانما ولی خب
هییی زندگی:(