SuJu Fact - 1

هی

سلام

^_^

براتون فکت سوجویی آوردم =)

عکسم نمی تونم عاپ کنم :| شرمنده

بفرمایین ادامه 

 

نکتهء مهم این که منبع اینا رو یادم نیست :|

می دونین چیه؟ بذارین روراست باشم :) اینا رو همین الان هوس کردم از حفظ بنویسم و خب چیزایین که از سوجو تو ذهنم مونده! و واقعا منبعشونو یادم نیست! صحت و سقمشونم ۷۵ در صد به بالاست ~_~

دونگهه: اینهیوک میگه دونگهه موقع رانندگی خیلی خطرناک میشه و اصلا نباید باهاش باشین چون خیلی تند و بی پروا می رونه!

لیتوک: تو دوران کارآموزی به خاطر این که بچه ها بهتر رو کارشون تمرکز کنن، تفکیک ج\\ن.سیتی گذاشته! یعنی دختر، پسرا رو جدا کرده! (همون گ\شت ار..شاد خودمون :|)

سونگمین: یه بار از دونگهه به خاطر این که از روی شیطنت به یکی از کاغذای  مدارکش آسیب زده بود شکایت می کنه و تا وقتی هم که منیجر وساطت می کنه، بیخیال نمیشه! (با دم خرگوش بازی نکنین :|)

اینهیوک: گفته اجازه نمیده همسر آیندش بیرون از خونه کار کنه (دلیل عمدهء اختلافات اینهه رو فهمیدین ^_^ ؟)

یسونگ: جناب قهوه! که فقط روزی ۴ ساعت می خوابه و معتقده خوابیدن، وقت تلف کردنه! (من با همین حرفش کم خواب شدم دیه! جدی میگم)

ریووک: قبل از کارآموزی تو دوران دبیرستان، ۲۰ کیلو کم می کنه تا کارشو شروع کنه! (عاغا من حساب کردم اگه ۲۰ کیلو کم کنم قشنگ هم وزن ریووک میشم! هم قدم هستیم تازه! الان همتون فهمیدین من چقد چاقم =| ؟ خو اینم فکت من بود دیه!)

کانگین: به خاطر برنامه ریزی مضخرف اس ام، روز آخر سربازیش که یه جورایی باید امتحان پایانیشونو می دادن، میره تور سوشو و علاوه بر این که کلی عانتی فن پیدا می کنه، از طرف ارتشم جریمه میشه!

شیوون: از اون جا که لیتوک واسه بدرقهء دونگهه به سربازی نبوده، شیوون بهش گفته تو باید درامای منو نگاه کنی و بعدشم بیای بدرقه م! (بچه پررو :| دونگهه م مظلوم رفت! جینگول فداش!)

کیوهیون: انگلیسیش واقعا خوب نیست و تو سوشوی لوس آنجلس، با وجود متن از قبل آماده شده و شیوونی که کنارش بود و همش در گوشی بش می رسوند، شرف سوجو رو برد و به زور چند تا جمله فینگلیش گفت :| (ولی دمش گرم! حرفای باحالی زد! یادم باشه، تو فکت بعدی بگم)

ژومی: وقتی تو راه که داشته می رفته، یه فنو می بینه که براش دست تکون میده، می ایسته، باهاش حرف می زنه و عکس می گیره (عاخه عادم چقد مهربون ای خدااا)

هنری: تولد امسال آمبر (هنری و آمبر از صمیمی ترین دوستای همن) با اون و بقیهء دوستاشون میره بیرون و یه جشن مختصر دوستانه واسش می گیره (دویله ولی دل داره خو!)

هیچول: تو سوشو 7 وقتی حرف از سربازی شیونهه (شیوون و اینهیوک و دونگهه) میشه، خیلی زود می زنه زیر گریه و خیلی وقت هم بوده که نمی رفته خونه چون دیگه تحمل نداشته اونا رو ببینه که قراره به مدت دو سال برن

شیندونگ: روز تولد امسالش که تو تعطیلات چئوسکوک (تعطیلات اول پاییزشون - اسمش همین بود دیه. هوم؟) افتاده بود و از سربازی مرخصی داشت، در جواب به پست ای\نستاگرام اینهیوک که بهش تبریک گفته بود، گفت تو باید جای منو پر کنی! (نه که قرار بود بره سربازی هیوکیمم! رفت خببب >_<)

الان چیزی از هانبوم یادم نیست، بعدا اگه یادم اومد اضاف می کنم ^_^

نظر می خواماااا

وگر نه من که خل نیستم هی به مخم فشار بیارم :|

بعضی از فکتا واقعا دست اول بودن و مطمئنم جای دیگه ای نخونده بودین

پس حمایت کنین لطفا

ممنونم

سارشفزین!